من همین طور که مشغول زندگی هستم و برنامه خاص خودمو دارم ، سعی می کنم که رفتارهایی که علاقه مندم تا همسر آیندم اونها رو دارا باشه، تمرین کنم و با نهیب زدن به خودم اونها رو یادآور می شم تا به طور مکرر در برنامه روزانه من حضور داشته باشن ( همون تمرین مرد شدن و متعهد بودن و انتظار از زندگی دکتر زرگری ). حتی یه دفتر دارم که ترک عادات غیر مثبت و تمرین عادات مثبت اسمشو گذاشتم و همیشه سعی می کنم کم نیارم و ادامه بدم، تا حالا هم که اینجوری بوده. خیلی موارد رو دارم تمرین می کنم ، خیلی خیلی؛ گاهی وقتا که به دفترم نیگا می کنم و یا توی ذهنم مرور می کنم با خودم می گم واااااااای علی تو چقدر مشکل داری و باید حلش کنی و چون دلم می خواد زودتر به زندگی آیندم برسم می گم خدایا تو شاهدی که من قدم به سوی رفع نواقص رفتاریم و عادت های غلط و نیل به سمت خوبی برداشتم، من با مسائل مختلفی روبرو هستم، تو بیا بر اساس فضل و کرمت اونی که باید با من زندگی کنه ( و همونطور که خودت گفتی برای هر کسی جفتی در عالم آفریدی ) حالا هر جای این کره خاکی هست به من برسونش و یه جوری ما دونفر رو با هم ارتباط بده، تو می دونی که من خیلی شکسته شدم و دیگر بدن نهیفم توان صبر و تحمل ندارد و نمی دانم بگویم امیدی ....
- بعضی وقتا که می زنه به سرم، با همسر فرضی خودم حرف می زنم ( حالا بماند چی می گم ) و بعضی وقتا هم به یاد اون یه شعر هایی رو می خونم . . . چی بگم اینم یه نوعشه دیگه . . . نوبرم نه ؟!!!